در مدتزمان آموزش در دوران کرونا، مادران، معلمهای دوم بودهاند. آنها همیشه آماده بودند تا فرزندشان هرجا در درس به مشکلی برمیخورد آن را برطرف کنند. بنابراین، مسئولیتهای آنها روز بهروز بیشتر شد.
اکنون به مناسبت روز مادر گفتوگوی صمیمانهای با دو مادر از مادران دانشآموزان دبیرستان خاتم داشتهایم. پریسا میر، پزشک و دانشجوی رشتهی روانشناسی و لیلا عروجی، خانهدار و فارغالتحصیل رشتهی روانشناسی، از تجربههای مادرانه در زمینهی آموزش دانشآموزان در دوران کرونا گفتهاند.
وقتی متوجه شدید آموزش مجازی جدی شده چه کار کردید؟
خانم میر: وقتی کرونا و آموزش مجازی آمد ما با دنیایی مواجه شدیم که برایمان ناشناخته بود. البته یادم است تا پیش از این هم فکر میکردیم اگر مجبور شویم هرسال یک بازهی زمانی را در زمستان به خاطر آلودگی هوا تعطیل کنیم باید چه کار کنیم که بچهها بدون رفتن به مدرسه بتوانند درسشان را ادامه بدهند. حالا این تجربهی جدید در آموزش هم به ما به عنوان والدین و هم به دانشآموزان کمک کرده است تا بدانیم چطور غیر حضوری درست بخوانیم.
خانم عروجی: وقتی کرونا آمد و آموزشها کمکم مجازی شد، پسر من کلاس ششم بود. همهی ما یعنی بچهها، والدین و مدرسه ابتدا گیج بودیم و نمیدانستیم باید چه کار کنیم. آن زمان متوجه شدم فرزند من بار دانشی لازم برای پایهی ششم را ندارد. برای همین دست بهکار شدم و شروعکردم به درسدادن و کاربرگ طراحیکردن برای پسرم. البته این مسئله فشار خیلی زیادی برای من داشت چون حالا علاوه بر کارهای خودم باید کارهای پسرم را هم انجام میدادم.
آیا شما و فرزندتان راحت توانستید با وضعیت جدید تطبیق پیدا کنید؟
خانم میر: من به شخصه با آموزش مجازی خیلی مشکل نداشتم و این دوران را با فرزندم بهخوبی گذراندم. چون انعطافپذیری پسر من بالا بود و خیلی خوب خودش را با این جریان وفق داد.
یکی از خصوصیاتی که خوب است بچهها داشته باشند انعطافپذیری است. من از دید روانشناسی به این موضوع نگاه میکنم و میگویم اگر از کودکی به بچههایمان اجازه بدهیم آزادیهای لازم را داشته باشند، خلاقیتشان را پرورش و انعطافپذیریشان را افزایش بدهیم، اگر در زندگی برایشان کمی چالشهای خوب و بد به وجود بیاوریم، آنوقت هنگامی که در زندگی با بحرانی مواجه شوند، چون حل مسئله را بلد هستند، بهتر میتوانند با قضایا برخورد کنند.
مورد دیگر اینکه اگر ما استقلال را از بچگی در فرزندمان پرورش بدهیم و بهجای اینکه او را به خودمان دلبسته کنیم، وابسته نکنیم، در سنین نوجوانی و در موقعیتهای جدید هم میتوانند مستقلتر عمل کنند.
خانم عروجی: در آموزش در دوران کرونا یادم است فرزان گاهی اوقات از آموزش مجازی خیلی خسته میشد. به او گفتم: «فرزان، به این وضعیت به چشم یه فرصت نگاه کن. تو حالا زمان بیشتری برای خودت داری و میتونی اون کارهایی رو که دوست داشتی انجام بدی اما به زمان و تمرکز بیشتر نیاز داشتن انجام بدی.» یعنی به او یاد دادم اگر اینطوری به قضیه نگاه کند هم میتواند با این وضعیت بهتر کنار بیاید و هم میتواند از آن به نفع خودش استفاده کند.
آیا آموزش آنلاین باعث شد تغییری مهم در شما یا فرزندتان اتفاق بیفتد؟
خانم عروجی: اتفاقی که در آموزش آنلاین افتاد این بود که چون من به شخصه زمان بیشتری را با فرزندم میگذراندم شناخت بهتر و بیشتری از او بهدست آوردم. من نقاط ضعف و قوت او را بهتر شناختم و متقابلاً فرزان هم شناخت بهتری نسبت به من پیدا کرد. حتی به من میگفت: «مامان، من تازه فهمیدم تو چه مامان خفنی هستی!» پس من به واسطهی آموزش مجازی، شناخت بهتری نسبت به فرزندم پیدا کردم و توانستم بیشتر از قبل به او کمک و او را همراهی کنم.
اتفاق خوب دیگری که به دنبال این شناخت افتاد این بود که من به واسطهی پسرم توانستم با موسیقی رپ و خوانندههای آن آشنا شوم و دیدم که از این سبک موسیقی خوشم میآید. با فیلمهای مارول آشنا شدم که تا پیش از این هیچوقت آنها را نگاه نکرده بودم و حتی با هم PS4 بازی کردیم و دیدم چه بازی خوبی است و واقعاً اینقدر جذاب است که نمیشود به بچهها راحت گفت بازی نکنند.
حالا شاید بگویید اینجا بیشتر از اینکه مادر روی پسر تأثیر بگذارد، پسر روی مادر تأثیر گذاشته (با خنده) اما این تأثیرپذیری واقعاً دوطرفه است.
خانم میر: قبل از شروع دوران آموزش مجازی، پسر من در مقطع دبستان بود و آن زمان با یکی از بچهها رابطهی خیلی خوبی نداشت. اما در دوران مدرسهی مجازی آنقدر دلش برای همان همکلاسی تنگ شده بود که به من میگفت: «مامان، میشه این دوست منو دعوت کنی بیاد خونه یه ذره با هم دعوا کنیم؟!» یعنی حتی برای اینکه باهم کلکل کنند هم دلش تنگ شده بود.
پس نکتهی مهم اینجاست که اگرچه آموزش در دوران کرونا مشکلاتی هم داشت و تا حدودی به بچهها هم آسیب زد اما نقاط مثبتی هم برایشان داشت. یکی از این نقطههای مثبت همین بود که قدرانی در آنها بیشتر شد و حالا پسر من وقتی ساعت هفت صبح به مدرسه میرود خیلی خوشحال است.
خاطرهای از دوران آموزش مجازی دارید که دبیرستان خاتم نقش مهمی در آن داشته باشد؟
خانم عروجی: یادم است فرزان با آقای موسوی کلاس تخصصی فلسفه داشت. آن پنجشنبه من کاری داشتم که باید حتماً از خانه بیرون میرفتم. وقتی به خانه برگشتم دیدم چهرهی فرزان طوری است که انگار گریه کرده.
پرسیدم: «چی شده؟» گفت: «مامان، وسط کلاس آنلاین اینترنتم رفت. الآن آقای موسوی فکر میکنه من چه دانشآموز بدی هستم. من دیگه روم نمیشه سر کلاس برم.» همینطور داشت اینها را میگفت که آقای خانمحمدی به فرزان زنگ زد و پیگیری کرد که چرا سر کلاس نیست. فرزان هم با گریه ماجرا را برای ایشان تعریف کرد. انگار تماس آقای خانمحمدی باعث شد کمی آرام شود.
وقتی یکیدوساعت از این قضیه گذشت، فرزان به من گفت: «مامان، اگه آقای خانمحمدی بهم زنگ نمیزد، من دیگه کلاس فلسفه رو نمیرفتم. چون دیگه روم نمیشد. آقای موسوی دربارهی من چه فکری میکرد که وسط کلاسش رفتم؟»
این خاطرهای جالب بود که هروقت به آموزش مجازی فکر میکنم به یادش میافتم.