اینجا چهاردیواری کوچکی است به نام دفتر «روابط عمومی». دفتری با دیوارهای رنگارنگ، یک کتابخانهی کوچک و میز کار چوبی بزرگ و سه تلفن. دوتا نقاشی هم روی بوم اینجا هست. این نقاشیها را بچهها کشیدهاند و راستش دلم میخواهد آن کهکشان بنفشرنگ را مهمان یکی از دیوارها کنم.
در این اتاق کوچک، اتفاقهای بزرگی میافتد و من از پنجرهی شیشهای روبهرویم همهی این اتفاقها را میبینم و مینویسم. از اینجا، دنیای بچهها را تماشا میکنم، گهگاهی با والدینشان گفتوگویی میکنم و پلی میشوم برای ارتباط سریعتر و با کیفیتتر میان دانشآموزان و والدینشان با مدرسه.
اینجا، با تمام اتفاقاتش، اتاق روابط عمومی است و میخواهم از همین دریچه برای شما بنویسم. به امید روزهای روشن و رنگی.