مشارکت همه‌ی والدین، رمز موفقیت انجمن اولیا و مربیان است


گفت‌وگو با آقای شاهین عیسی‌زاده رئیس انجمن اولیا و مربیان و خانم مینا بحرالعلومی، دبیر انجمن اولیا و مربیان دبیرستان دوره‌ی اول خاتم

انجمن اولیا و مربیان یکی از ارکان مهم مدرسه است که شاید خیلی به آن توجه نمی‌شود. در واقع، این انجمن در بسیاری از مدارس در حد یک تشکلِ صرف باقی می‌ماند و تنها به انجام‌دادن کارهایی بسنده می‌کند که آموزش و پرورش برای این انجمن تعریف کرده است.

اما ما در دبیرستان دوره‌ی اول خاتم تلاش کرده‌ایم انجمن در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد تا بتواند تأثیرگذار باشد. از نظر ما، هدف از تشکیل انجمن، پاسخگوکردن مدرسه است. چون بدون وجود انجمن، ارتباط مدرسه و اولیا بالا به پایین است. بنابراین، تشکیل انجمن، اولین قدم برای ایجاد روابط خطی به معنای واقعی است. با ایجاد این رابطه‌ی خطی، از یک طرف مدرسه در جایگاه پاسخ‌دهنده و از طرف دیگر خانواده در جایگاه مشارکت‌کننده قرار می‌گیرد.

در روزهای پایانی سال، مدرسه پذیرای رییس انجمن اولیا و مربیان و دبیر انجمن دبیرستان خاتم بود تا درباره‌ی وضعیت فعالیت انجمن در سال تحصیلی‌ای که گذشت صحبت کنند. این گفت‌وگو با حضور دکتر احسان خان‌محمدی، مدیر دبیرستان، و شاهین عیسی‌زاده و مینا بحرالعلومی پیگیری شد.

 

احسان خان‌محمدی: مهم‌ترین مسئله‌ای که انجمن اولیا و مربیان در سال تحصیلی جاری با آن رو‌به‌رو بود چه بود؟

مینا بحرالعلومی: مسئله این است نه والدین و نه کاندیداها از چارچوب اولیه‌ی آموزش و پرورش که وظایف انجمن را تعریف می‌کند خبر نداشته‌اند. اگر من به عنوان عضو انجمن، این چارچوب اولیه را بدانم و اگر مدرسه موقعیت را برایم فراهم کند، حتی می‌توانم از وظایف تعریفی آموزش و پرورش فراتر بروم و کارهای مؤثرتری انجام بدهم.

آن‌چه مهم است از همان ابتدا بدانیم این است که انجمن برای این تشکیل نمی‌شود که من عضو آن شوم تا بدانم در مدرسه چه خبر است یا برای بچه‌ی خودم مشاوره بگیرم. انگار در این دوره از فعالیت انجمن، این تصور برای برخی از اعضا مطرح شد و دیگر به هدف اصلی انجمن و آن تأثیری که قرار است بر ارتباط والدین و مدرسه بگذارد توجه نشد. ما قرار است تسهیل‌کننده‌ی ارتباط والدین و مدرسه باشیم و اگر من این توانایی تسهیل‌کنندگی را در خودم می‌بینم لازم است در انجمن حضور داشته باشم و در کارها مشارکت کنم.

اما در مجموع و با توجه به اینکه من در انجمن‌های مدارس دیگر هم بوده‌ام، به نظرم انجمن دبیرستان دوره‌ی اول خاتم در این دوره خوب عمل کرده و حداقل کارهای اولیه‌ای را که آموزش و پرورش مدنظر داشته انجام داده است.

 

اولیا نقش مهمی در فعالیت انجمن دارند و این‌طور نیست که بگویند «ما انجمن را انتخاب کردیم و حالا عقب می‌ایستیم.» بعد هم هر مشکلی پیش بیاید بگویند «ما انجمن داریم و انجمن باید رسیدگی کند.» انجمن، فقط نماینده است و هرکدام از اولیا می‌توانند به عنوان یک عضو فعالیت کنند.

 

احسان خان‌محمدی: حالا این سؤال مطرح می‌شود کسی که بخواهد عضو انجمن اولیا بشود چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

شاهین عیسی‌زاده: به عقیده‌ی من کسی که می‌خواهد عضو انجمن بشود اول باید تعصب خاصی روی کل مدرسه داشته باشد. نباید هدفش از ورود به انجمن این باشد که از این طریق بتواند بفهمد در مدرسه چه می‌گذرد.

ویژگی دیگر این است که صبر و حوصله داشته باشد، چون می‌داند قرار است کاری تأثیرگذار انجام بدهد و در این مسیر با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود؛ حتی پاسخ‌گویی به تماس‌هایی که از سمت اولیا برقرار می‌شود صبر و حوصله می‌طلبد. از طرفی دیگر، وقتی من می‌بینم قرار است یک پروژه‌ی بلندمدت در مدرسه آغاز شود، مثلاً نباید بگویم فرزند من که پایه‌ی نهم است و از این مدرسه می‌رود، پس دیگر نباید به مسئله‌ی پایه هفتم و هشتم اهمیت بدهم. انجمن باید دوره‌ی اول و دوم را یکی ببیند و دغدغه‌ی هر دوره را دغدغه‌ی دوره‌ی دیگر هم بداند.

پس کسی که در انجمن عضو می‌شود، اگر فقط قرار است یک اسم باشد و در جلسه‌ها حضور داشته باشد، کاندیدا نشود بهتر است. به نظرم عضو انجمن باید همپای کادر مدرسه و در حیطه‌ی وظایف خود کار کند و این‌طور نباشد که فقط در جلسات حضور داشته باشد. آن‌چه من در انجمن امسال دیدم این بود که به جز تعدادی از اعضا، بقیه منفعل بودند. سال گذشته با اینکه در اوج کرونا بودیم، با تعداد نفرات کم‌تر، فعالیت‌های بیش‌تری انجام دادیم. به همین دلیل، به عقیده‌ی من، متأسفانه امسال انجمن کار شاخصی انجام نداده و به اهداف خود نایل نشده است.

مینا بحرالعلومی: در هر فعالیت اجتماعی مهم است ابتدا جامعه را از خودمان بدانیم. یعنی من اگر وارد انجمن می‌شوم برای این است که به خودم و سایر والدین و مدرسه کمک کنم. اینکه من بخواهم در انجمن باشم که فقط ایرادات را ببینم و حساب‌کشی کنم، فایده‌ای ندارد. چون هرکسی می‌تواند این کار را انجام بدهد. اگر این احساس تعلق را داشته باشیم و خودمان را یک خانواده بدانیم، قطعاً نتیجه‌ای که حاصل می‌شود فرق خواهد داشت. آن زمان من به‌جای بازخواست و طلب‌کردن، می‌توانم مشکلات را حل کنم. فقط با این شرایط است که می‌توانیم تأثیر مثبت بگذاریم.

شاهین عیسی‌زاده: اولیا نقش مهمی در فعالیت انجمن دارند و این‌طور نیست که بگویند «ما انجمن را انتخاب کردیم و حالا عقب می‌ایستیم». بعد هم هر مشکلی پیش بیاید بگویند ما انجمن داریم و انجمن باید رسیدگی کند. این تفکر غلطی است. انجمن فقط نماینده‌ی اولیا و تسهیلگر ارتباط اولیا و مدرسه است و به عقیده‌ی من هرکدام از اولیا خود یکی از اعضای انجمن هستند و می‌توانند به عنوان یک عضو فعالیت کنند.

ما اکنون سه گروه انجمن (برای سه پایه‌ی تحصیلی) در فضای مجازی داریم اما آن مشارکتی را که مدنظر داریم نمی‌بینیم. نکته‌ای که توجه ما را جلب کرد این بود که در این گروه‌ها، وقتی فردی از موضوعی انتقاد می‌کرد، گروه فعال می‌شد و مشارکت بالایی را شاهد بودیم. اما کم‌تر کسی برای بهبود وضعیت پیشنهادی می‌داد.

البته هدف از تشکیل این گروه‌ها همین بود که زمینه‌ای فراهم شود تا بحث‌ها و گفت‌وگوها شکل بگیرد و به نتیجه‌ای بهتر برسیم، اما انتظار همراهی و هم‌فکری بیش‌تری از اولیای محترم داشتیم.

مینا بحرالعلومی: گفت‌و‌گوکردن مهارتی است که ما در آن ضعیف هستیم. همین‌که بتوانیم نظر مثبت و منفی‌مان را بیان کنیم و نظر بقیه را هم بشنویم، بدون این‌که ماجرا به دعوا ختم شود. این مهارتی است که نه فقط اعضای انجمن، بلکه افراد جامعه هم در آن ضعیف‌اند.

و چرا ما فقط نکات منفی یک گروه را می‌گوییم؟ چون خودمان را جزو آن گروه نمی‌دانیم. اگر خودمان را جزو آن گروه بدانیم، قطعاً نکات مثبت‌اش را هم می‌بینیم و سعی می‌کنیم خودمان هم تأثیر مثبت بگذاریم.

 

یک‌بار من به یکی از اولیا گفتم: «چرا حرف‌تان را در گروه نمی‌زنید؟» گفت: «اگر من در گروه بگویم فردا برای فرزندم فلان مشکل پیش می‌آید.» گفتم: «پس شما فضای مدرسه را نمی‌شناسید که این‌طور فکر می‌کنید. اگر می‌دانید پسرتان در چه مدرسه‌ای است، نباید چنین نگرانی‌ای داشته باشید.»

 

احسان خان‌محمدی: این مسئله از ندانستن آداب گفت‌وگو است یا از عدم اعتماد؟ انگار شرایط اجتماعی حکم کرده به راحتی اعتماد نکنیم و کرونا هم این فاصله را بیش‌تر کرده است.

شاهین عیسی‌زاده: به نظر من بیش‌تر عدم اعتماد است. چرا؟ مسئله‌ای که برایمان پیش آمد این بود که اولیا در گروه‌ها حرف‌شان را به‌راحتی نمی‌زدند و می‌گفتند «اگر ما حرف بزنیم فردا چه می‌شود؟» در واقع بدلیل حضور اولیا مدرسه در گروه ها ملاحظه می‌کردند. انگار هر گروه یک شخصی را داشت که اولیا ترجیح می‌دادند پشت پرده با آن یک نفر صحبت کنند و به نتیجه برسند. بعد آن اشخاص با من تماس می‌گرفتند و موضوع را مطرح می‌کردند.

یک‌بار من به یکی از اولیا گفتم: «چرا حرف‌تان را در گروه نمی‌زنید؟» گفت: «اگر من در گروه بگویم فردا برای فرزندم فلان مشکل پیش می‌آید.» گفتم: «پس شما فضای مدرسه را نمی‌شناسید که این‌طور فکر می‌کنید. اگر می‌دانید پسرتان در چه مدرسه‌ای است، نباید چنین نگرانی‌ای داشته باشید.»

و جدا از این ترس در ابراز مطالب، در گروه انجمن پایه‌ی نهم بی‌تفاوتی زیادی وجود داشت. البته شاید بتوان گفت این بی‌تفاوتی از جنس «ناامیدی از تأثیرگذاری» بود. انگار که والدین می‌گویند: «انجمن وجود دارد و این کارها را پیگیری می‌کند. حالا یا می‌شود یا نمی‌شود. دیگر واکنش و پیگیری من چه تفاوتی دارد؟»

البته گاهی هم والدین درخواست‌های غیر منطقی از انجمن داشتند. مثلاً به من می‌گفتند: «شما چرا مدرسه را حضوری نمی‌کنید؟» می‌گفتم: «ما انجمن هستیم و مدرسه نیستیم. پس نمی‌توانیم در سیاست آموزشی مدرسه دخالت کنیم و تصمیم‌های آموزشی بگیریم. کارگروه آموزش انجمن در این حد عمل می‌کند که ایرادها، درخواست‌ها و پیشنهاد‌هایش را به مدرسه منتقل کند اما در نهایت تصمیم‌گری در حوزه‌ی آموزش با مدرسه است.»

احسان خان‌محمدی: همین گفت‌وگوهای پشت پرده نشان می‌داد پس نیازی وجود دارد که مدرسه و اولیا باهم صحبت کنند. ما این صحنه را ایجاد کرده بودیم تا همین حرف‌ها را بزنیم، بدون این‌که مشکلی پیش بیاید. چون می‌دانیم وقتی نیازی مطرح می‌شود، می‌توانیم مشارکت آموزشی داشته باشیم. طرح آموزشی هم زمانی موفق می‌شود که این مشارکت وجود داشته باشد. مثال ساده‌اش این است: «وقتی من برنامه‌ی آموزشی بچینم اما خانواده به سفر برود، باز هم این طرح موفق نمی‌شود.»

از طرفی دیگر، مدرسه هم به دنبال این بود که جلسه‌های انجمن تشکیل شود تا بتواند نیازها و مشکلاتش را مطرح کند. ما انتظار داشتیم گفت‌وگو شکل بگیرد و صورت‌جلسه‌ها می‌توانستند دری برای گشایش گفت‌وگو باشند، اما این اتفاق نیفتاد.

مینا بحرالعلومی: نکته‌ی مهم همین است. همین که والدین صورت‌جلسه‌ها و گزارش‌کارهای انجمن را بخوانند و بازخورد بدهند. مثلاً بگویند «من این نیاز را داشته‌ام اما مطرح نشد. پس در جلسه‌ی بعدی این موضوع را هم مطرح کنید.» اما ما حتی نمی‌دانیم چند نفر این متن‌ها را می‌خواندند.

شاهین عیسی‌زاده: ما همیشه صورت‌جلسه‌های انجمن را در گروه‌های انجمن به اشتراک می‌گذاشتیم اما این بی‌تفاوتی نسبت به گزارش‌ها باعث شد که حتی صورت‌جلسه‌ی آخر را منتشر نکنیم. ما هیچ بازخوردی نمی‌گرفتیم و این حجم از بی‌تفاوتی، انجمن را دلسرد می‌کرد. ما انتظار داریم اولیا فعالیت انجمن را به چالش بکشند. اما دریغ از یک زنگ که حتی بخواهند ما را نقد کنند که مثلاً چرا فلان موضوع را تصویب کردید؟

باید بپذیریم که کرونا بر برنامه‌های انجمن تأثیر داشت. اما آیا واقعاً هیچ سؤالی در این باره برای اولیا پیش نیامد؟ هیچ پیشنهادی شکل نگرفت؟ ما یک خبر را در فضای مجازی می‌خوانیم و هزار سؤال در ذهنمان شکل می‌گیرد. پس چطور هیچ سؤالی درباره‌ی این صورت‌جلسه‌ها در ذهن اولیا شکل نمی‌گرفت؟

 

ذهن ما نسبت به نهادی مثل انجمن یا مدرسه خدماتی است. یعنی این‌طور فکر می‌کنیم که «من بچه‌ام را در مدرسه گذاشته‌ام، شهریه‌اش را هم داده‌ام. پس دیگر خودتان کارها را انجام بدهید. دیگر به مشارکت من چه نیازی هست؟» عبور از ذهنیت خدماتی به ذهنیت مشارکتی اتفاق مهمی است.

 

احسان خان‌محمدی: مسئله این‌جاست که ذهن ما نسبت به نهادی مثل انجمن اولیا یا مدرسه خدماتی است. یعنی این‌طور فکر می‌کنیم که «من بچه‌ام را در مدرسه گذاشته‌ام، شهریه‌اش را هم داده‌ام. پس دیگر خودتان کارها را انجام بدهید. دیگر به مشارکت من چه نیازی هست؟» عبور از ذهنیت خدماتی به ذهنیت مشارکتی اتفاق مهمی است. در مرحله‌ی اول نیاز است تعریف کنیم مشارکت چیست و باید چه کارهایی کنیم؟ تلفن‌هایی که به آقای عیسی‌زاده می‌شد و خشونتی که در صحبت‌ها نسبت به ایشان اعمال می‌شد گویای همین ذهنیت خدماتی است. همین‌جاست که می‌گویم مدرسه از جایگاه سنتی خودش پایین آمد تا رابطه‌ی خطی بسازد اما والدین بالاتر رفتند و دوباره به مشکل خوردیم.

شاهین عیسی‌زاده: من می‌گویم این درست، شما وقتی شهریه داده‌ای باید خدماتی هم دریافت کنی. اما مشارکت هم باید داشته باشی. پس حتی اگر دید خدماتی داشته باشیم، باز هم نباید بی‌تفاوت باشیم.

 

احسان خان‌محمدی: گروه کوهنوری یک مثال خوب برای مشارکت بود. البته هنوز که هنوز است ما مسئله‌ی اعتمادکردن داریم. انگار والدین، گروه کوهنوردی را برای خودشان می‌دانستند و هر عنصر خارجی که می‌خواست وارد گروه شود با مقاومت اولیا رو به‌رو می‌شد. یعنی این گروه، به جای این‌که فرصتی باشد برای ایجاد فضای مشترک میان اولیا و مدرسه، آرام‌آرام به گروهی برای خود والدین تبدیل شد.

اتفاقاً در مواردی که قرار است از مدرسه انتقاد بشود، مشارکت بالا می‌رود. این نشان می‌دهد مشارکت می‌تواند وجود داشته باشد. انگار وقتی آن نگاه خدماتی به مدرسه رو می‌آمد، فرد مشارکت می‌کرد، پیگیری می‌کرد، اعلام می‌کرد تا به نتیجه برسد چون هدف را حق خودش می‌دانست.

شاهین عیسی‌زاده: مسئله این است که مشارکت نباید انتخابی باشد. مثلاً وقتی برای والدین بچه‌های پایه‌ی نهم جلسه‌ای برای ورود به دوره‌ی دوم گذاشته شد تعداد خیلی کمی در این جلسه شرکت کردند. انگار که با خودشان می‌گفتند «چه در این جلسه باشم و چه نباشم، به هرحال مدرسه فرزند مرا ثبت نام می‌کند.» اما اگر اعلام می‌کردیم یک برنامه‌ی کوهنوردی یا هر برنامه‌ی دیگری داریم، به مراتب، تعداد بیش‌تری از والدین در آن شرکت می‌کردند.

مینا بحرالعلومی: به نظرم حالا که کرونا کم‌تر شده، اگر فعالیت‌های بیرون از مدرسه را بیش‌تر کنیم، آن پرده‌ی نامرئی که برخی از والدین میان خودشان و مدرسه احساس می‌کنند کم‌رنگ‌تر می‌شود و یک‌دلی بیش‌تر می‌شود. در نهایت آن مشارکتی که مدنظر داریم اتفاق می‌افتد.

 

عدم مشارکت والدین باعث می‌شود تمام پروژه‌های مدرسه ناتمام بماند. مثلاً زمانی که مدرسه توصیه می‌کند دانش‌آموز بسکتبال بازی کند که تمرکزش تقویت شود تا در کارگاه ریاضی نتیجه‌ی بهتری بگیرد، مشخصاً به مشارکت اولیا نیاز داریم.

 

احسان خان‌محمدی: زمانی که پدر و مادر در مرکز میدان آموزش نباشند و مشارکت نداشته باشند باعث می‌شود از روند کار انجمن اولیا و مربیان باخبر نباشند. از طرفی دیگر، عدم مشارکت والدین باعث می‌شود تمام پروژه‌های مدرسه ناتمام بماند. مثلاً زمانی که مدرسه توصیه می‌کند دانش‌آموز بسکتبال بازی کند که تمرکزش تقویت شود تا در کارگاه ریاضی نتیجه‌ی بهتری بگیرد، مشخصاً به مشارکت اولیا نیاز داریم. پس مدرسه، چه در طراحی برنامه‌های آموزشی و چه در اجرای آن‌ها، به مشارکت والدین نیاز دارد تا در کنار هم نیاز بچه‌ها را برطرف کنیم.

اما سؤالی جدی که برای من مطرح شده این است: آیا ما می‌توانیم به یک‌چنین فضای باز و مشارکتی امیدوار باشیم یا این‌که چون در ایران تجربه‌ی مشارکت و گفت‌وگو را نداریم، قدم بزرگی برداشته‌ایم و باید مسیر را برگردیم و به همان شیوه‌ی سنتی پایبند باشیم؟

مینا بحرالعلومی: من با عقب‌نشینی موافق نیستم. به نظرم لازم است محتواهایی در قالب‌های گوناگون تولید کنیم و به کمک آن‌ها، آموزش غیر مستقیم بدهیم تا هم والدین و هم بچه‌ها نسبت به این مفاهیم و مسائل آگاه بشوند. حقیقتاً دغدغه‌ی من این است «آیا بچه‌های ما گفت‌وگو را یاد می‌گیرند؟ آیا زمانی که از موضوعی ناراضی هستند بلدند چطور مسئله‌شان را مطرح کنند، پاسخ را بشنوند و براساس آن پاسخ، پاسخ منطقی خودشان را بدهند؟» می‌دانم که دپارتمان اجتماعی مدرسه با بچه‌ها روی این موضوعات کار می‌کند اما در کنار بچه‌ها، خانواده‌ها هم باید آموزش بگیرند. این‌گونه است که می‌توانیم توسعه پیدا کنیم.

 

احسان خان‌محمدی: سؤال مهم دیگر این است آیا ما در ورود اعضا به انجمن اولیا باید ملاک‌هایی داشته باشیم که تعیین صلاحیت کنیم یا همین تفاوت خدمات و مشارکت را معنی کنیم و جا بیندازیم و افرادی را وارد انجمن کنیم که این تفکر را دارند؟

مینا بحرالعلومی: به نظر من انتخاب اعضا باید با آگاه‌سازی باشد. هرکس می‌خواهد کاندیدا شود، برنامه‌ها و توانایی‌هایش را اعلام کند. بقیه‌ی والدین هم می‌دانند انجمن قرار است چه کار کند. پس براساس شناختی که از کاندیداها دارند، می‌توانند اعضا را انتخاب کنند.

شاهین عیسی‌زاده: درست است که ذات انتخاب اعضای انجمن، آرای اولیا است ولی به نظر من باید شورایی از طرف مدرسه وجود داشته باشد که اولیای منتخب را گزینش کند. معرفی کامل کاندیداهای انجمن قبل از رأی‌گیری هم می‌تواند در شکل‌گیری این شناخت راهگشا باشد.

 

احسان خان‌محمدی: این باعث بی‌اعتمادی نمی‌شود؟

شاهین عیسی‌زاده: به عقیده‌ی من اگر شناخت وجود می‌داشت، خوب می‌بود. اما چون اولیا از هم‌دیگر شناختی ندارند و معمولاً از روی اسم و تیتر و عنوان به کاندیداها رأی داده می‌شود، انتخاب‌های درستی صورت نمی‌گیرد. ملاک‌ها این است که «چه کسی چه مدرکی دارد؟» یا «هر کسی چند سال سابقه‌ی عضویت در انجمن داشته». پس نیاز است ما ملاک‌هایی اصولی برای انتخاب اعضا داشته باشیم؛ چون هدف از تشکیل انجمن این است که واقعاً مفید باشد و کاری انجام بدهد.

مشارکت والدین در انجمن اولیا و مربیان

احسان خان‌محمدی: آیا تشکیل کمیسیون‌های تخصصی در انجمن اولیا و مربیان در سال جاری، حرکتی رو به جلو بود یا یک پروژه‌ی ناموفق؟

شاهین عیسی‌زاده: تشکیل کارگروه‌ها به خودی خود مفید است چون به این ترتیب، مسائل و مشکلات انجمن به جای طرح در جلسه عمومی انجمن بین چند کمیسیون تخصصی تقسیم می‌شوند و خیلی زود به نتیجه می‌رسیم. هم‌چنین بحث‌هایی در انجمن مطرح شد که اگر کارگروه‌ها نبودند این بحث‌ها بدون نتیجه باقی می‌ماند. جلسات کارگروه‌ها به خاطر کرونا به شکل مطلوب برگزار نشدند و بنابراین آن نتیجه‌ای را که انتظار داشتیم دریافت نکردیم.

مینا بحرالعلومی: من هم با ساختار کارگروهی موافقم. به نظرم کارگروه‌ها می‌توانند جلسات تخصصی خودشان را داشته باشند و در نهایت بخش عمده‌ای از جلسه‌های انجمن به ارائه‌ی گزارش‌های کارگروه‌ها اختصاص داشته باشد.

 

خوشحالم که ساختار شخصیت بچه‌ها از سال هفتم در خاتم شکل گرفت و در کنار درس‌های اصلی مطالبی را که از آن مهم‌ترند، از این مدرسه دریافت کرده‌اند. این سبک آموزش روی شخصیت آن‌ها اثر گذاشته و در آن‌ها مشهود است. پس لازم است که بچه‌ها در کنار درس، «ساخته» شوند.

 

احسان خان‌محمدی: مدرسه‌ی خاتم تلاش می‌کند به همه‌ی جنبه‌های آموزشی و پرورشی نوجوان توجه کند و فقط روی یک سری از موضوعات متمرکز نشود. سؤالی که نیاز داریم شما از جایگاه والدین به آن پاسخ بدهید این است که آیا این پرداختن به مسئله‌ی مهارت‌آموزی در نوجوان‌ها به معنای کم‌رنگ‌شدن آموزش است یا نرم‌شدن و روان‌شدن آموزش؟

مینا بحرالعلومی: من پرداختن به مهارت‌آموزی را از ویژگی‌های مهم مدرسه می‌دانم و برای همین خاتم را انتخاب کردم. تلاش برای یادگیری چیزی فراتر از درس‌های مدرسه و آن‌چه قرار است در کنکور بیاید، و در واقع تلاش برای این‌که بچه‌ها مهارت‌های لازم برای زندگی را یاد بگیرند، بسیار مهم است و اگر کرونا نبود اثرات آن هم بیش‌تر دیده می‌شد. به نظر من مدرسه‌ای که صرفاً روی آموزش درس‌ها و کنکور تمرکز می‌کند نمی‌تواند فردی را بسازد که لازم است وارد جامعه شود.

شاهین عیسی‌زاده: من گاهی از خودم می‌پرسیدم چرا نیاز است به درس «تفکر» مانند درس‌های اصلی اهمیت داده شود. اما حالا دلیل آن را می‌دانم. خوشحالم که ساختار شخصیت بچه‌ها از سال هفتم در خاتم شکل گرفت و در کنار درس‌های اصلی، مطالبی را که از آن مهم‌ترند، از این مدرسه دریافت کرده‌اند. این سبک آموزش واقعاً روی شخصیت آن‌ها اثر گذاشته و اکنون در شخصیت بچه‌های مدرسه، خصوصاً بچه‌های نهم، مشهود است. آن‌ها منطقی هستند و روابط اجتماعی و شخصیت اجتماعی بهتری دارند. اطمینان دارم بچه‌های پایه‌ي هفتم و هشتم هم در گذر از این دوران به این تکامل خواهند رسید. پس لازم است که بچه‌ها در کنار درس، «ساخته» شوند.

البته مسئله‌ای که وجود دارد این است که بچه‌ها در دوره‌ی اول، این آموزش‌های مبتنی بر تفکر، استدلال و منطق را دریافت می‌کنند اما وقتی وارد دوره‌ی دوم می‌شوند، گویا دیگر از هیچ‌کدام از این آموزش‌ها خبری نیست. این رهاشدن برایشان سنگین است و به نظرم این‌جاست که باید شکاف را برطرف کرد. ساختار باید به گونه‌ای باشد که دانش‌آموز در دبیرستان دوره‌ی دوم هم رها نشود و حداقل بخشی از این آموزش‌ها را در برنامه‌ی آموزشی داشته باشد.

 

این ساختارشکنی و تشکیل دپارتمان در مدرسه کار را برای دانش‌آموز و والدین راحت‌تر کرده است. چون می‌دانیم وقتی مشکلی داریم دقیقاً سراغ چه کسی برویم تا مشکل حل شود. این بهتر است تا این‌که سراغ یک رابط به نام مشاور برویم و از او کمک بخواهیم.

 

احسان خان‌محمدی: و درباره‌ی ساختار دپارتمانی در دبیرستان خاتم نظرتان چیست؟ آیا همان شیوه‌ی سنتی بهتر است که هر پایه، یک مشاور داشته باشد و بچه‌ها برای حل مشکلات‌شان به مشاور مراجعه کنند یا ساختار دپارتمانی بهتر است که بچه‌ها می‌توانند مستقیم به خود معلم رجوع کنند؟

مینا بحرالعلومی: اتفاقاً این ساختارشکنی و تشکیل دپارتمان در مدرسه کار را برای دانش‌آموز و والدین راحت‌تر کرده است. چون می‌دانیم وقتی مشکلی داریم دقیقاً سراغ چه کسی برویم تا مشکل حل شود. این بهتر است تا این‌که سراغ یک رابط به نام مشاور برویم و از او کمک بخواهیم.

شاهین عیسی‌زاده: به نظرم مشاور پایه به خاطر حجم کارهایی که دارد ممکن است کارایی لازم را نداشته باشد و فراموش کند مشکل را به فرد مورد نظر منتقل کند. بنابراین،با توجه به دقت و سرعت بالا، با ساختار دپارتمانی موافقم.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!