امروز بچهها خانه بودند چون امتحانی در مدرسه برگزار نمیشد. برای همین خیلی تعجب کردم وقتی یکدفعه یکی از دانشآموزان وارد دفتر من شد و با اضطراب پرسید: «خانم؟ چرا امتحان برگزار نمیشه؟! بقیهی بچهها کجان؟!» گفتم: «امتحان؟! امروز؟!» بعد باهم صحبت کردیم و فهمیدیم تاریخ امتحان را اشتباه کرده است. وقتی داشت به خانه برمیگشت فکر میکردم شاید این خاطره، با اختلاف، عجیبترین خاطرهی او از مدرسه شود. خاطرهای با نام «تنها در مدرسه!»
امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!