بلوغ نوجوان یکی از دغدغههای اصلی والدین است. بلوغ، پدیدهای تنها جسمانی نیست و ابعاد روانی و اجتماعی نیز دارد. برای همین است که والدین با درنظر گرفتن همهی ابعاد بلوغ باید خود را آماده کنند تا وارد سبک جدیدی از ارتباط با نوجوان شوند.
به همین دلیل، دبیرستان دورهی اول خاتم سلسلهجلسههایی با موضوع بلوغ برگزار میکند. این جلسات فرصتی برای خانوادهها فراهم میکنند تا ضمن شنیدن صحبتهای متخصص، با یکدیگر نیز گفتوگو کنند و دانستهها و تجربههای خود را به اشتراک بگذارند.
پروندهی بلوغ ما سه بخش دارد: بلوغ روانی و اجتماعی که خانم سمیه مقدسیزاده، روانشناس، دربارهی آن صحبت میکنند؛ بلوغ جسمانی که خانم دکتر پریسا میر اطلاعات مهمی را دربارهی آن با ما به اشتراک میگذارند؛ بلوغ از نگاه عرف و دین که آقای اسدی دربارهی آن صحبت میکنند.
نوجوانی چیست و چرا اطلاعات دربارهی آن کم است؟
سمیه مقدسیزاده، صحبتهای خود دربارهی بلوغ نوجوان را اینگونه شروع کرد:
اصلاً بیاییم ببینیم نوجوانی چیست؟ در نوجوانی چه اتفاقاتی میافتد؟ قبل از پاسخدادن به این سؤال باید بگویم تحقیقات دربارهی نوجوانی و حتی رویکردهای درمانی آن تا پیش از این خیلی کم بوده و بهتازگی بیشتر شده. دلیلش هم این است اولاً انگار تا پیش از اینها نوجوانی به رسمیت شناخته نمیشد. آدمها خیلی سریع بزرگسال میشدند.
اگر برگردیم به قدیم و به پدربزرگها و مادربزرگها نگاه کنیم، میبینیم یکجور کودکهمسری اتفاق میافتاد. یعنی افراد به محض اینکه به بلوغ میرسیدند ازدواج میکردند. بنابراین کودک ناگهان بزرگسال میشد و تمام وظایف یک بزرگسال را برعهده میگرفت. این چیزی است که هنوز هم در جوامع بدوی اتفاق میافتد و برای آنها اتفاقی طبیعی است.
اما در جوامع پیشرفته، نوجوانی یک دورهی نسبتاً طولانی است و هرقدر کشورها پیشرفتهتر باشند، این دوره طولانیتر میشود. چرا؟ چون انتخابهای بسیاری رو بهروی نوجوان وجود دارد و نوجوان فشارهای اجتماعی بسیاری را تجربه میکند. این پیچیدگی باعث میشود زمان رسیدن کودک به بزرگسالی طولانیتر شود. کما اینکه بعضیها، البته در حد مزاح، میگویند حالا دیگر باید سنین دوازده تا بیستوپنج سالگی را دورهی نوجوانی درنظر بگیریم. چون فرد انگار تا پایان دوران دانشگاه هنوز نمیداند از زندگی چه میخواهد و هنوز در مرحلهی کسب هویت مانده.
نوجوانی، دورهی انتقال از کودکی به بزرگسالی است
باتوجه به رویکردهای روانشناسی و باتوجه به شناختی که از این دوران وجود دارد، افراد اسامی متفاوتی به این دوره میدهند. برخی میگویند این دوره، دورهی برزخی است. انگار که نوجوان در برزخ گیر کرده و نمیداند از دنیا چه میخواهد. برخی میگویند این دوره، دورهی طغیان و طوفان است. انگار که نوجوان در طوفان اسیر شده و دائماً علیه بزرگسالان طغیان و شورش میکند تا بهزور استقلال خودش را به دست آورد.
اما تعریفی که به دل من نشست این است که نوجوانی دورهی انتقال است. انتقال از کودکی به بزرگسالی. برای اینکه این تعریف را بهتر درک کنیم، بیایید تصویری را باهم تجسم کنیم. فکر کنید فرزند شما کودک است و یک هزارتو جلوی راه او گذاشتهاند. این سمت هزار تو، فرزند شما یک کودک دوازدهساله است و هنگامی که از آن طرف هزار تو بیرون میآید، یک فرد بزرگسال است.
اما طول این هزارتو چقدر است و در واقع چقدر زمان میبرد تا کودک ما از این هزارتو رد شود و به یک فرد بزرگسال تبدیل شود؟ طول مسیر هر نوجوان و اتفاقهایی که در گذر از این هزارتو برایش میافتد، با توجه به شناختی که دارد، با نوجوانهای دیگر متفاوت است.
والدین میگویند نمیدانند باید با نوجوان امروز چه کار کنند
در گذشته به دورهی نوجوانی بیشتر از منظر زیستی نگاه میکردند. در واقع این دوران را فقط دورهای درنظر میگرفتند که اتفاقهایی در بدن میافتد، بدن رشد میکند و اندامها تغییر میکنند. اما اکنون میگویند نوجوانی فقط جنبهی تغییرات زیستی ندارد و باید به جنبههای دیگر آن هم توجه کنیم.
در واقع، بلوغ، دو جنبهی دیگر هم دارد که اتفاقاً از زیستی بسیار مهمترند و آن دو، تغییرات در ابعاد روانشناختی و اجتماعی هستند. فشارهایی که در حال حاضر اجتماع روی خانوادهها و روی فرزندان میآورد تأثیر بسیاری در کیفیت دوران بلوغ دارد.
در مراجعاتی که اکنون والدین به من و همکارانم دارند یک مسئلهی آزادهنده دربارهی بلوغ نوجوان وجود دارد و آن این است که خود والدین نمیدانند باید با نوجوان امروز چه کار کنند. اتفاقات آنقدر سریع رخ میدهند که قبلاً اگر شکاف والدین مثلاً هفت سال بود و هر هفت سال آدمها تفکراتشان تغییر میکرد، انگار اکنون این شکاف به یک سال رسیده و در واقع افراد سال به سال تغییر میکنند.
چرا این سرعت به وجود آمده؟ به دلیل سرعت دریافت اطلاعات از اینترنت است. اکنون بچههای ما دیگر فرزند همهی دنیا هستند چون به همهی دنیا دسترسی دارند.
شما جزو کدام خانوادهها هستید؟
به طور کلی وقتی موضوعی برای آدمها قابل پیشبینی باشد با آن راحتتر برخورد میکنند. این یعنی چی؟ فرض کنید دو خانواده میخواهند در تاریخ ۲۹ اسفند از مسیر جادهی چالوس سفری به شمال کشور داشته باشند.
یک خانواده هر سال این مسیر را در همین روز میرود و میداند چهارده ساعت در ترافیک خواهد ماند و برای این چهارده ساعتش برنامهریزی میکند. تخمه و آجیلش را جلو گذاشته، فلاسک چای و قهوه و میوه هم دارد. برنامه هم دانلود کرده تا بچهها بازی کنند. فیلم دانلود کرده که وقتی ترافیک شد ماشینشان را خاموش کنند و بنشینند فیلم ببینند. و در کل برای تمام این چهارده ساعت برنامهریزی کرده.
خانوادهی دیگر اولینبار است که در این زمان میخواهد به شمال برود. نمیداند قرار است چهارده ساعت معطل بشود. بنابراین اگر خوراکی هم داشته باشد در صندوق گذاشته و میوههایش را قرار است کنار دریا بخورد.
هردو خانواده یک مسیر را میروند و هردو یک مقصد دارند. اما به کدامشان بیشتر خوش میگذرد؟ کدامشان با ناراحتی به مقصد میرسد و شاید اصلاً دور بزند و برگردد؟ با اینکه هر دو میدانستند کجا میخواستند بروند.
بلوغ برای بعضی از خانوادهها مثل خانوادهی اول است. قبلاً بچهای داشتهاند و این دوران را گذراندهاند و تا حدودی میدانند چه خبر است. بنابراین خیلی راحتتر این دوره را میگذرانند.
البته طبیعتاً برای هر کدام از ما یک بار اولی وجود دارد و اولین بار با بلوغ فرزندمان رو بهرو میشویم. در آن موقعیت باید چه کار کنیم؟ کاری که برخی از خانوادهها میکنند این است که از دیگرانی که این راه را رفتهاند اطلاعات میگیرند. پس هرچه اطلاعات دقیقتر و درستتری داشته باشیم راحتتر این دوره را طی میکنیم.
والدین چه میزان اطلاعات دربارهی بلوغ به نوجوان بدهند؟
سؤال مهمی که اکنون پیش میآید این است که آیا فقط منِ والد باید اطلاعات داشته باشم تا این دوره را بهتر طی کنم؟ خیر. اینجاست که منِ والد وظیفه دارم به فرزندم اطلاعات دقیق و درست بدهم. اگر من والد این کار را نکنم بچهی من با یک کلیک به اطلاعات دسترسی پیدا میکند؛ اما آن اطلاعاتی که از اینترنت میگیرد نه الزاماً درست است و نه بهاندازه است.
اینکه به هر نوجوانی چقدر اطلاعات داده شود به سن، میزان رشد عقلانی و ارزشهای خانوادگیاش بستگی دارد. وقتی منِ والد خودم اطلاعات را به فرزندم بدهم میتوانم حجم اطلاعات را براساس این فاکتورها و بر اساس شرایط اجتماعی و مدرسهای که بچهام به آن میرود مشخص کنم. بنابراین فرزند من هم اطلاعات درست و هم اطلاعات بهاندازه میگیرد.
مشکلی که ما داریم این است که برخی از خانوادهها هیچ اطلاعاتی به نوجوان نمیدهند. میگویند مگر ما چه طوری مسائل را یاد گرفتیم؟ پس خود بچهها میروند یاد میگیرند. در مقابل، برخی دیگر از خانوادهها بیش از حد آسان میگیرند. میگویند من با بچهام رفیقم و راحت حرف میزنم. حالا سر این رفاقت هم بحث هست. چون ما والدِ فرزندمان هستیم و والد بامحبت با رفیق فرق دارد.
وظیفهی تربیت جنسی برعهدهی والدین است نه جامعه یا دوستان؛ اما چگونه؟
وقتی همهچیز را از سیر تا پیاز به نوجوان میگویید به مشکلات جدی میخورد. مثلاً ممکن است از جنس مخالفش بترسد یا تصمیم بگیرد ازدواج نکند. پس مهم است منِ والد شناخت درستی از فرزندم داشته باشم و بدانم چه اطلاعاتی را تا چه حد به او بدهم. در نهایت، والدین هستند که وظیفهی تربیت جنسی نوجوان را برعهده دارند نه جامعه یا دوستان.
ما میگوییم ترجیحاً والد همجنس این اطلاعات را بدهد. اما مشکلی اینجا داریم. اگر فرزندپروری ما در کودکی دچار مشکل باشد و راه را درست نرفته باشیم، نتوانستهایم ارتباط خوبی با فرزندمان شکل بدهیم. بنابراین اگر پدر با پسر این ارتباط را از کودکی نساخته باشد، برای او وقت نگذاشته باشد و با او ارتباط نگرفته باشد، نمیتواند در زمان نوجوانی فرزندش یکباره دربارهی بلوغ با او حرف بزند. پس آنچه مهم است این است که از کودکی ارتباط درستی با فرزندانمان داشته باشیم.
مسئله اینجاست که اکثر ما در خانوادههای نسبتاً سنتی پرورش یافتهایم. با این حال ممکن است در دانشگاه تاحدودی تعدیل شده باشیم و رویکردمان در جامعه تغییر کرده باشد. اما در خانوادهی اکثر ما این حرفها تابوست و هیچوقت پدر خانواده با فرزندش دربارهی بلوغ جنسی صحبت نمیکند. حالا اگر پدری از چنین خانوادهای آمده باشد چه؟ اینجاست که میگوییم اگر مادر با فرزند پسرش رابطهی خوبی دارد، مادر این کار را برعهده بگیرد.
ادامه دارد…