عملیات نجات آلبرت از گولاخستان!

محمدمبین رحمانی:

کتاب بردیا و گولاخ‌ها درباره‌ی پسری به نام بردیاست که لکنت دارد و دوستانش در مدرسه او را مسخره می‌کنند. در این داستان نگهبان‌هایی هستند که از بچه‌های تنها مراقبت می‌کنند. یک نگهبان به نام خانم آسانسوری هم از بردیا مراقبت می‌کند. البته اولش بردیا فکر می‌کند خانم آسانسوری یک جادوگر است اما بعداً می‌فهمد که ماجرا چیز دیگری است.

آن روز وقتی بردیا از مدرسه به خانه برگشت، همسترش، آلبرت را ندید. هرچه هم دنبالش گشت فایده‌ای نداشت. فردای آن روز یک اتفاق دیگر افتاد. بردیا کلیدش را در خانه جا گذاشت و چون مادرش خانه نبود مجبور شد بعد از مدرسه به خانه‌ی خانم آسانسوری، که همسایه‌شان بود، برود.

خانم آسانسوری رازی را به بردیا گفت. او گفت گولاخ‌ها، آلبرت را دزدیده‌اند و او برای اینکه آلبرت را نجات بدهد باید شمشیر و شنل مخصوصش را بردارد، از آسانسور پایین برود و وارد سرزمین گولاخستان شود.

اما چطور آسانسور می‌توانست به یک سرزمین دیگر برود؟ یعنی گولاخستان زیر ساختمان آن‌ها بود؟ اگر هم بود، بردیا تا به حال ندیده بود آسانسور به جایی غیر از همین ساختمان راه داشته باشد.

بردیا برای رفتن مردد بود اما یک لحظه هم از فکر آلبرت بیرون نمی‌آمد. خانم آسانسوری هشدار داد اگر بردیا دیر کند شاید دیگر نتواند آلبرت را برگرداند.

در سرزمین گولاخستان موجودات عجیب وجود دارند. یکی از آن‌ها اسب گولاخستانی است. اسبی که از لاکش بیرون می‌آید و میوه‌هایی مکعبی به اسم قولابی می‌خورد. اسب به‌ظاهر خیلی بامزه و خنده‌دار است اما اگر مدت زیادی قولابی نخورد دیوانه می‌شود و به همه حمله می‌کند. با این حال اسب، همراه خوبی برای بردیا است و کمک می‌کند تا از مسیرهای دشوار عبور کند و راهش را پیدا کند.

در سرزمین گولاخستان هر لحظه اتفاقی وحشتناک می‌افتد و اوضاع را از قبل پیچیده‌تر می‌کند. درست همان لحظه‌هایی که بردیا فکر می‌کند دیگر اوضاع رو به‌راه شده است حادثه‌ای تازه از راه می‌رسد. برای همین مطمئن باشید وقتی دارید این سه‌گانه را می‌خوانید یک لحظه هم نمی‌توانید نفسِ راحت بکشید و فکر کنید که دردسرها برطرف شده‌اند.

اما بردیا بالآخره می‌تواند آلبرت را نجات بدهد؟ آیا دیر نمی‌شود؟ آیا از پسِ گولاخ‌ها برمی‌آید؟ اگر می‌خواهید پا به‌پای بردیا همه‌ی اتفاقات عجیبی را که در سرزمین گولاخستان می‌افتد تجربه کنید باید سراغ این مجموعه بروید. چون تا خودتان آن را نخوانید نمی‌دانید چه اتفاقات پیچیده‌ای در آن کتاب افتاده است!

خواندن این کتاب را به همه‌ی کسانی که رمان‌های ماجراجویی و تخیلی دوست دارد پیشنهاد می‌کنم. امتیازی که به این کتاب می‌دهم ۱۰ از ۱۰ است چون داستان جذابی دارد و خیلی خوب جزئیات را به تصویر کشیده است. همچنین خواننده می‌تواند همه‌ی وقایعی را که نویسنده نوشته در ذهن خودش مجسم کند.

عنوان کتاب اول این مجموعه، «شاهزاده‌ی شنل‌تَشتَکی»، عنوان کتاب دوم «پیشگوی چشم‌نقره‌ای» و عنوان کتاب سوم نیز «هیولای کلمه‌خوار» است.

  • بردیا و گولاخ‌ها
  • نویسنده: مهدی رجبی
  • تصویرگر: مریم محمودی‌مقدم
  • ناشر: افق

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!