ویراژ در مدرسه!


ویراژ در مدرسه!

یاسمن رضائیان:

دوست نوجوانم سلام. همین حالا که دارم این سلام را برایت می‌نویسم، کلی حس خوب سراغم آمده است. می‌دانی چرا؟ آدم‌بزرگ‌ها را دیده‌ای؟ آن‌ها عاشق بچه‌ها هستند. البته نمی‌گویم نوجوان‌ها را دوست ندارندها، اما وقتی بچه‌ها به سن نوجوانی می‌رسند هزار جور مسئله با آن‌ها پیدا می‌کنند و مثلاً می‌گویند: «نوجوان‌ها سرکش‌اند»، «حرف ما را نمی‌فهمند»، «به ما گوش نمی‌دهند»، «کار خودشان را می‌کنند» و از این جور حرف‌ها.

اما من نوجوان‌ها را بیش‌تر دوست دارم. من عاشق همه‌ی چالش‌هایی هستم که در ارتباط با نوجوان‌ها برایم پیش می‌آید. دلیلش چیست؟ شاید به خاطر این باشد که نوجوان درون خودم زنده است. بله، درست نوشتم. برای همه، کودک درون‌شان زنده است ولی برای من نوجوان درونم زنده است. برای همین است که من هم گاهی اوقات اصلاً از دنیای بزرگ‌ترها سر در نمی‌آورم و فکر می‌کنم خیلی از کارهایشان کسل‌کننده و بی‌منطق است!

چرا این نشریه را راه انداختیم؟

حالا از ذوق و شوق من بگذریم و برسیم به اینکه چرا این نشریه را راه انداختیم؟ کاری به این حرف‌های قلنبه سلنبه‌ی دنیای بزرگ‌ترها ندارم که دنیای امروز دنیای اطلاعات است و ما برای اینکه از جهان باخبر شویم و صدایمان را به گوش دنیا برسانیم باید تولید محتوا یاد بگیریم. البته نه اینکه این حرف درست نباشد، اتفاقاً هست و خیلی هم درست و مهم است. اما یک دلیل خیلی مهم‌تر برای انتشار این نشریه داریم: دیده‌شدن.

من وقتی نوجوان بودم خبرنگار افتخاری یک نشریه‌ی نوجوان بودم. هیچ‌وقت هم یادم نمی‌رود در آن سن چقدر برایم مهم بود دیده‌شدن. اینکه کسی هست و مرا می‌بیند، حرف‌هایم را می‌خواند و به من توجه می‌کند. حالا نه اینکه فکر کنی دوره‌ی نوجوانی من در عصر قوری‌شاه بوده‌ها! نه، تفاوت سنی ما زیاد نیست. اتفاقاً در دوره‌ی نوجوانی من هم فضای مجازی بود و خودم هم در آن فعالیت می‌‌کردم. اما نشریه از جنسی دیگر بود. می‌دانی؟ انگار در فضای مجازی هرکسی می‌توانست هرچیزی بنویسد اما هرکس نمی‌توانست مطلبش را در نشریه چاپ کند. چون باید اصول و ملاک‌هایی را رعایت می‌کرد، باید روی محتوایش حسابی کار می‌کرد تا ضعیف نباشد و قابل چاپ باشد. خلاصه اینکه در نشریه با منِ نوجوان مثل یک فرد حرفه‌ای رفتار می‌شد. اما فضای مجازی فضای آزادی بود که هرکس می‌توانست هر مطلبی را هرچقدر هم ضعیف و بی‌ارزش باشد منتشر کند.

راستش این خصوصیت فضای مجازی باعث می‌شد نوشته‌هایی که من ساعت‌ها برایشان وقت می‌گذاشتم خیلی هم به چشم نیایند. اما این نوشته‌ها را نشریه می‌دید.

خلاصه که من فکر می‌کنم حالا هم نوجوان‌های اهل تولید محتوا به چنین بستری نیاز دارند؛ جایی که با آن‌ها مثل آدم‌های حرفه‌ای برخورد شود، همان سخت‌گیری‌ها اعمال شود تا زودتر از بقیه‌ی هم‌سالان‌شان رشد کنند و مهارت‌های متفاوت‌شان ازجمله خواندن و نوشتن، توسعه پیدا کند.
حالا بیا به این سؤال پاسخ بدهیم:

در این نشریه قرار است با چه مطالبی رو به‌رو شویم؟

اول اینکه برای هر شماره از ویراژ یک موضوع محوری داریم که چندتایی از مطالب آن شماره بر اساس همان موضوع نوشته می‌شوند. مثلاً موضوع این شماره «مدرسه» است و برای همین هم در صفحه‌ی معرفی کتاب و هم در صفحه‌ی عجایب با «مدرسه»ها رو به‌رو می‌شوید.

بعضی از صفحه‌ها ثابت و برخی دیگر متغیرند؛ یعنی ممکن است در یک شماره باشند و در شماره‌ی دیگر نباشند. اما یکی از آن صفحه‌های ثابت که خیلی هم جذاب است صفحه‌ی «تجربه‌ی من» است. در این صفحه قرار است خودِ تو مطلب بنویسی. پس این صفحه‌ی جذاب را از دست نده و اگر دستی بر تولید محتوا داری زودتر یکی از محتواهایت را آماده کن و به دست من برسان. در صفحه‌ی همکار افتخاری، درباره‌ی محتواهایی که می‌توانی تولید کنی کامل حرف زده‌ایم. این صفحه را بخوان.

تم کلی نشریه، طنز است. برای همین سعی می‌کنیم تا جایی که می‌شود مطالب را طنز بنویسیم.

چرا اسم نشریه «ویراژ» است؟

راستش وقتی قرار شد اسم نشریه را انتخاب کنیم خیلی به آن فکر کردیم. حتی در اینستاگرام هم استوری گذاشتیم و از همه‌ی مخاطب‌ها درخواست کردیم اسم پیشنهاد بدهند. پروسه‌ی انتخاب اسم خیلی طول کشید؛ بیش‌تر از یک ماه. درنهایت به ویراژ رسیدیم.

ویراژ؛ این کلمه هم‌زمان چند حس را در آدم برمی‌انگیزاند: هیجان، خنده، شتاب، امید و پیش‌رفتن با سرعت به سمت هدف. و شاید جالب باشد که بدانی در ذهن و خیال من ویراژ دادن نه با ماشین که با پاهای خودمان است. انگار که آدم با سرعتی عجیب بدود و بتواند ویراژ بدهد.

بعد هم دیدیم این‌‌ حس‌ها و تصویرها خیلی خوب می‌توانند گوشه‌ای از روزهای باشکوه نوجوانی را ترسیم کنند. برای همین فکر کردیم این کلمه، که اتفاقاً آوای قشنگی هم دارد، می‌تواند نام خوبی برای یک نشریه‌ی نوجوان باشد؛ آن‌هم نشریه‌ای که تم طنز دارد. این شد که یک‌دفعه گفتیم: «خودش است!» و کلمه‌ی ویراژ بالای صفحه‌ی اول نشست!

***

حالا در ویراژ منتظر تو هستیم تا با هیجان و خنده و شتاب و امید بیایی و حرف‌هایت را بزنی. مثلاً بگویی دوست داری در نشریه از چه چیزهایی حرف بزنیم، دوست داری خودت در کدام بخش فعالیت کنی و به نظرت اگر نشریه چطوری باشد بهتر است. خلاصه، با اینکه با سرعتِ تمام داریم ویراژ می‌دهیم و پیش می‌رویم، اما هرجا ببینیم تو آمده‌ای تا حرف بزنی، ترمز می‌کنیم و تمام حواس‌مان را به تو می‌دهیم.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!