نیمهی پر لیوانسمانه سیاهوشیتیر ۱۲, ۱۴۰۱روز دریافت کارنامه بود. یکی از والدین، وقتی کارنامهی پسرش را گرفت، روی صندلی نشست ... ادامه مطلب
تنها در مدرسه!سمانه سیاهوشیخرداد ۲۲, ۱۴۰۱امروز بچهها خانه بودند چون امتحانی در مدرسه برگزار نمیشد. برای همین خیلی تعجب کردم ... ادامه مطلب
فرار با گوشیهای موبایل!سمانه سیاهوشیخرداد ۱۷, ۱۴۰۱قبل از ورود به جلسهی امتحان، گوشیها از دانشآموزها تحویل گرفته میشود تا با آسودگی ... ادامه مطلب
همهچیز به میزان تلاش بستگی داردسمانه سیاهوشیخرداد ۱۶, ۱۴۰۱یکی از مادرها در دفتر من نشسته و منتظر بود امتحان تمام شود. بعد از ... ادامه مطلب
شبانهروز معلمبودن!سمانه سیاهوشیاردیبهشت ۲۸, ۱۴۰۱مدیر مدرسه برایم تیتر خبرهای روز مدرسه را فرستاد و در سر تیتر نوشت: «پشتیبانی ... ادامه مطلب
بابام گوشیمو گرفته ولی…سمانه سیاهوشیاردیبهشت ۲۶, ۱۴۰۱لابهلای لیستها و تماسها غرق شده بودم که بیمقدمه و نفسنفسزنان وارد اتاق شد و ... ادامه مطلب
همهچیز از این اتاق کوچک شروع شد…سمانه سیاهوشیاردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۱اینجا چهاردیواری کوچکی است به نام دفتر «روابط عمومی». دفتری با دیوارهای رنگارنگ، یک کتابخانهی ... ادامه مطلب